يه روز تو دفتر دلم تصوير ع ش ق رو کشيدم
تو خلوت سرد تنم يه رده پايي کشيدم
درست مثل يه همسفر تو قصه ها.ميديدمت
آخه توي دفتر ع ش ق يه رنگ خوب کشيدمت!
اما ...
نميدونم چي شد سياهي دورش حلقه زد
از توي نقشه ي دلم چه بي خبر پر زد و رفت
آخه...
مگه نميدونست قلبشو آبي کشيدم؟؟؟
ديگه توي دفتر دل تصوير ع ش ق رو نديدم!
کنار عکسش خودمو با چشم گريون کشيدم
دااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا