تا حالا شده احساس کني:
دور از جون يه مادري که بهش گفتن بچش يک ماه بيشتر زنده نيست(زبونم لال)
يه شوهري که از مطب دکتر زنش برگشته و خبر سرطاني بودن تومور همسرش و بهش دادن
يه رفيقي که بايد خبر مرگ دوستتو به مادره پيرش بدي آخه اون تو تصادف ماشين تو مرده و خودتم بايد اين خبر و بدي و بس.
يه زن خوش قلبي که تو روياي شيرينش مي خواد آدم خوبه باشه (يه زن تنها رو که ازدست کتک هاي شوهرش نجات دادي با خودت مياري شمال بعد يه دفه ورق برگرده و بخاطر نجات بچت تو آب دريا غرق ميشه) .
کناره يه خيابون منتظر تاکسي وايسادي اون ورخيابون درست جلوي چشمات مادري وميبيني که بچش بغلشه هيچ پولي نداره.ميخاد گدايي کنه روش نميشه وبراش عاره بعد يه دفه کاميوني که واسه بار خالي کردن دنده عقب گرفته ميادو مادرو بچشو ............ تو حتي نتونستي فرياد بزني
يه پدره بي پول و بي ستاره تو دنيايي زنتو که داره فارق ميشه ميبري بيمارستان.روي جدول کناره خيابون ميشيني وسيگار دود ميکني وقتي تموم شدو ميري يه سر بزني يه صدا ميشنوي:
پرستار:همراه خانوم سرمستي کيه؟
مرد نفس زنان: منم خانوم دکتر...
پرستار: متاسفم خانومتون سره زا...............رفت.
يه محصل بانظمي صبح ساعت 7 وايسادي واسه سرويست يه دفه
ناشناس:آقا 500تومن داري بهم بدي
اون ور خيابون...
پليسا: اييست... بگيرينش
پسرک ناشناس در حال فرار از ديواره 12متري با سر خورد زمين و مرد و کسي که رسيد بالاسرش و نامه ي مچاله شده از دستش در آورده تو بودي. به خودت اجازه ندادي بخونيش رفتي آدرس کسي که نامه بايد به دستش برسه پيدا کني و براش پست کني...
اگه ناراحتت کردم ببخش
آخه اينا دردايي بود که احساسشون کردم
ولي سنگيني غم بدست نياوردنت از اينام بيشتره
چه خوبه که بغز و گريه رو نميشه وارد دست نوشتهات کني
منو ببخش گ س